تلویزیون

نقد سریال ددرینگرز(Dead Ringers) :چگونه یک تقلید تلویزیونی از فیلم های کراننبرگ اینقدر خوب است؟

ریچل وایس دو اجرای قدرتمند در برنامه تلویزیونی تقلیدشده از ددرینگرز میدهد.

اگر بخواهیم از فیلم های رعشه انگیز صحبت کنیم، دیوید کراننبرگ، کارگردان کانادایی، فیلم های کابوس انگیز بسیاری را در سبک کلاسیک ساخته است. فیلم ددرینگرز که براساس زندگی های “استوارات و سایرل مارکوس” بوده است، اجرای فوق العاده “جرمی آیرن” را به خود دیده است. این فیلم آنقدر خوب بود که بازسازی از خودش را در تلویزیون نیاز داشت، اما این بار با زنها، الزاما موضوعی دلپذیر به نظر نمیرسید.

او در سریال همانند فیلم، نقش دوقلوی متخصص زنان الیوت و بورلی مانتل را بازی میکند، دکترهاییباهوش که میخواهند پروسه فرزندآوری و باروری را دچار تحولی اساسی کنند. با حمایت مالی جنیفر ال، این دوقلو مرکز تولدی فوق العاده را افتتاح میکنند تا بدن زنان را سالم و شرایط بارداری را بهتر کنند. بورلی در سریال به مراجعه کنندگان با لفظ “مهمانان” برخورد میکند و نه “بیماران”، زیرا بارداری را بیماری نمیداند.

این دو زن شخصیت های متفاوتی دارند، بورلی خجالتی، آرام و زن گونه است، در صورتی که الیوت بدخلق، زرنگ و خطرناک است. هرچه موفقیت های این دو زن بیشتر میشود، تنش های بینشان هم بیشتر میشود. بورلی به زنان و بچه ها اهمیت میدهد و الیوت به علم اهمیت میدهد و در آزمایشگاهش به همراه همکارش تام کاپگراس نوآوری هایی میکند که گاهی اوقات غیرقانونی هستند. نام کاپگراس او از سندروم کاپگراس می آید – وضعیتی که مبتلایان توهم این را دارند که یک شخص عزیزشان با  نمونه ای یکسان جایگزین شده است.

زنانگی این قضیه هم قابل توجه است – یک متخصص زنان که خودش مشکلات بارداری دارد کل قضیه را عوض میکند، او از زنانی که بدنشان مشکل دارد یا مشکلات بارداری دارد، نمیترسد یا حالش بهم نمیخورد، گرچه که او با  فارغ کردن زنان، سقط جنین، سزارین و تولد زودرس کلی صحنه های خونی میبیند.

خارج از اینکه این سریال شش قسمته، عناصر بی ربطی را هم به خود دید، اما توجه بیشتر روی وحشتی است که این خانواده با خود دارند. بازدیدی که آنها از خانه پدر و مادر آن دختر 17 ساله داشتند، کاملا جان فرسا و پرمشقت بود و فلش بکی که به نحوه نگهداری الیوت و بورلی در کودکی زده شد، قلب انسان را به درد می آورد و البته اشاره به این قضیه که این دو خواهر نمیتوانند بدون همدیگر زندگی کنند، قضیه ای دلگرم کننده است.

این سریال ایده های خوب بسیاری را در خود جای داده است که بیشترشان به جا بودند. دیالوگها اکثرا خیلی هوشمندانه هستند. قسمت آخر یکذره خسته کننده و بیش از حد دارای ابهام بود و موضوعات بسیاری بودند که بهتر بود زمان بیشتری برای آشکار شدن میداشتند.

اما سریال درموضوع عالی بود و ریچل وایس خیره کننده با آن لبخند دلنشین و عشوه گرایانه اش توانسته بود اثر مثبت به جا بگذارد. این سریال به اندازه این دوقلو غنی و پیچیده بود.

منبع
www.denofgeek.com

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
بستن
بستن